۲۶ تیر ۱۳۹۱، ۱۰:۴۹

تک‌نگاری جشنواره جوان سوره/1

شاعران غیر از عروض و قافیه قیمت هواپیماها را هم می‌دانند!

شاعران غیر از عروض و قافیه قیمت هواپیماها را هم می‌دانند!

ناصر فیض در صف انتظار برای سوار شدن به اتوبوس‌های مستقر در باند فرودگاه مهرآباد اصرار دارد که جت کوچک هواپیمایی ترکمنستان که یحتمل یک مقام بلندپایه این کشور را آورده، بیشتر از دویست ـ سیصد میلیون نمی‌ارزد!

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: دهمین جشنواره شعر و داستان جوان سوره، لحظاتی قبل در تالار فرهنگسرا یا به عبارتی خانه جوان ارومیه گشایش یافت، اما همیشه داستان حواشی یک جشنواره از متن آن به مراتب جذاب‌تر و خواندنی‌تر است که خبرنگار مهر تلاش می‌کند تا پایان جشنواره، دست به تک‌نگاری‌هایی از آن بزند. خبرهای جدی و رسمی هم به جای خودش.

ـ غروب روز یکشنبه، شاعران و نویسندگان یکی یکی از راه می‌رسند و با گرفتن کارت پرواز روی صندلی‌های رنگ و رو رفته و چند رنگ فرودگاه بین‌المللی مهرآباد لم می‌دهند. شاعران که به بی‌نظمی بیشتر شهرت دارند و هرچه نظم دارند در سروده‌هایشان می‌ریزند، این بار زودتر از بقیه از راه می‌رسند. شماره صندلی درج شده روی کارت پرواز سعید بیابانکی و ناصر فیض لااقل اینطور نشان می‌دهد.

به شوخی به فیض می‌گویم: پدال کلاچ و ترمز هواپیما زیر پای شماست بس که جلو می‌نشینید! و او به شوخی‌تر می‌گوید که نمی‌داند چرا همیشه شماره صندلی‌اش 23 است و از این کارت‌های پرواز الی ماشاالله در خانه دارد که همگی 23 هستند! بعد، متوجه می‌شود که کارت را برعکس دست گرفته و شماره‌اش 32 است. خوب که دقت می‌کند می‌بیند، هیچکدام نیست! به قول خودش 32 شماره زیر صندلی است و شماره اصلی ردیف 16 هواپیمای فوکر 100 است که 20 ردیف صندلی دارد و 16 خیلی هم جلو نیست و جنابان فیض و بیابانکی، آنقدرها هم که ما فکر می‌کردیم زودتر از بقیه از راه نرسیده‌اند.

ـ امیرحسین فردی، مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی، موسی بیدج، سردبیر مجله شیراز، یوسف علیخانی، مدیر انتشارات آموت و چند نویسنده و شاعر دیگر باهم از راه می‌رسند و همانجا بحث‌های ادبی ـ مدیریتی گل می‌اندازد. فعلا از نام‌هایی مثل مجتبی رحماندوست ـ که قرار بود به عنوان تنها نماینده مجلس در جشنواره حاضر باشد ـ خبری نیست. یحتمل اگر قرار باشد او را ببینیم، باید تا آخر جشنواره منتظر باشیم. مثل محسن مومنی، رئیس حوزه هنری که نیامده و گفته می‌شود که خود را تا اختتامیه می‌رساند. از محمدعلی بهمنی، فاضل نظری، رضا اسماعیلی، بهروز سپیدنامه، علی‌داوودی و علیرضا لبش هم خبری نیست فعلا. عذر احمد بیگدلی هم که موجه است. تازگی‌ها در سوگ همسرش نشسته و رخت سیاه بر تن دارد.

ـ روی باند فرودگاه، منتظریم که اتوبوس خالی بیاید و ما را به وسط باندی ببرد که در لحظه چند تا هواپیما روی آن می‌نشیند و چند تا از ته‌اش بلند می‌شود. جای همه‌تان خالی، همان صحنه‌هایی را که چند روز قبل بالاخره رسانه‌ای شد و همه فهمیدند که خلبان یک هواپیما بدون رسیدن به سرعت مجاز برخاستن، اهرم پرواز را کشیده و غول آهنی را برده بالا، به چشم دیدیم. همان موقع که یک ایرباس پهن‌پیکر در حال خروج از روی باند دوم بود و داشت گردش به راست می‌کرد، یک هواپیمای مسافربری کوچک‌تر، از روی باند اول پرید. خدا به همه‌مان رحم کند!

ـ همان موقع که یک نفر دارد با آب و تاب از آن ماجرا می‌گوید و کمی‌ هم پیازداغ قضیه را زیاد می‌کند، ناصر فیض و سعید بیابانکی دارند سر قیمت یک هواپیمای جت کوچک چانه می‌زنند. این بچه جت سبز رنگ که روی باند جاخوش کرده است، مال ترکمنستان است، اما نه از آنها که باهاش مسافر جابه‌جا می‌کنند؛ از آنها که مسئول و مدیر می‌برند این طرف و آن طرف و چون هواپیما کوچک است، لابد با آن از عشق‌آباد به کشورهای همسایه‌ای چون ایران می‌پرند و لاغیر.

فیض می‌گوید که قیمت دارد و می‌داند که این هواپیما، خیلی بی‌ارزد، دویست ـ سیصد میلیون تومان است؛ مانند یک بنز معمولی. بیابانکی در می‌آید که هواپیما اینقدر ارزان در دنیا نیست و از فیض اصرار که قیمت همه هواپیماها را دارد و از سعید آقا انکار که هرچه باشد اینقدر مفت نیست.

بعد فیض یاد یک خاطره می‌افتد از تماس تلفنی یک بنده خدا از ولایت افغانستان که خودش را «ژنرال» معرفی می‌کند و همه دست و پایشان را گم می‌کنند و در غیاب ژنرال بالا می‌زنند و احترام می‌گذارند که محمدحسین جعفریان می‌گوید: «گوشی را بدهید به من ببینم این ژنرال کی هست. ژنرال در افغانستان آنقدر زیاد است که گروهبان 3 در ایران!»

خلاصه اینکه فیض عقیده دارد که این هواپیما مال هرکی باشد، در ایران تره هم برایش خرد نمی‌کنند.

ـ فوکر اف 100 بالاخره با نیم ساعت تأخیر می‌پرد. لابد از عجایب کشور ماست که پروازی فقط و فقط با نیم ساعت تأخیر پرواز کند. بقیه پروازها هم دست کم یک و یک و نیم ساعت تأخیر دارند و پرواز شیراز اصلا معلوم نیست کی قرار است تهران را ترک کند.

ساعت 22 روی باند ارومیه می‌نشینیم و فوری چندتا ماشین تروتمیز مسافران را به مقصد هتل پارک ارومیه سوار می‌کنند.

کد خبر 1651141

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha